دگرگونی نظریه های حقیقت در فلسفه های قاره ای و تحلیلی قرن بیستم
Authors
abstract
فلسفه های قرن بیستم زیر دو عنوان مهم قاره ای و تحلیلی، دسته بندی می شوند. از سوی دیگر، تطابق، انسجام و عمل گرایی، شایع ترین نظریه های مطرح در تبیین کیفیت رابطه ذهن و عین، در قالب نظریه های صدق یا همان حقیقت می باشند. حال، اگر بخواهیم نظریه های حقیقت را در متن دو سنت بزرگ قاره ای و تحلیلی، ارزیابی کنیم، با دو سوال مهم مواجه خواهیم بود: اول اینکه با عنایت به واگراییِ انکارناشدنیِ جغرافیایی، تاریخی و محتواییِ سنن مذکور، در جهت تقریب آنها آیا حتی به کاربرد تعبیر تشابه خانوادگی نیز نمی توان امیدوار بود؟ آیا می شود با معیار سنت گرایان در رویکرد به دین، از معبر اشتراک معنوی، این دو جریان را دو اعتبار از حقیقتی واحد انگاشت؟ سوال دوم این است که آیا همین رویه در قبال نظریه های حقیقت، قابل اِعمال است؟ آیا رهیافت اندیشمندانِ دو سنت قاره ای و تحلیلی به مقوله صدق یا حقیقت، واجد هسته های مشترکی هست تا از رهگذر آنها بتوان هم دو سنت مذکور و هم نظریه های صدق در قرن بیستم را زیر چتر واحدی جمع کرده یا حداقل از اشتراک حداکثری آنها سخن گفت؟ چنین می نماید که تلاش در جهت یکسان سازیِ سهم ذهن و عین در نظریه های حقیقتِ قرن بیستم، مرزهای تطابق ارسطوییِ، بازنماییِ دکارتی و سوبژکتیویسم کانتی را که رویکردی دوآلیستی دارند، درنوردیده و انسجام و عمل گرایی را وانهاده است.
similar resources
بازخوانی و نقد نظریه های عدالت اقتصادی در قرن بیستم
نیمه دوم قرن بیستم، شاهد تولد چندین نظریه مهم عدالت در اندیشه لیبرال بود که تلاش می کردند مبنایی غیرسوسیالیستی برای عدالت اقتصادی فراهم کنند. شناخت و ارزیابی این نظریه ها که روی بسیاری از سیاستگذاری های ملی و بین المللی مؤثر هستند، مقدمه لازمی برای تکمیل بنیان های تحلیلی دانشمندان اجتماعی و در نهایت بهبود سیاستگذاری های عدالت محور در کشور به شمار می رود. در این مقاله پنج نظریه برجسته ...
full textبررسی تحلیلی جنبش های نوظهور معنوی مورد شبه قاره ی هند در قرن بیستم
چکیده جنبش (nrms) که قدمت آن ها در جوامع ابتدایی به قرن شانزدهم و در مغرب زمین به قرن نوزدهم می رسد، تعبیر نسبتا جدیدی در حوزه ی مطالعات ادیان به شمار می رود که در نیم قرن اخیر به طور چشمگیری مورد توجه دین پژوهان قرار گرفته و حتی به مثابه ی رشته ی جدیدی از فروع جامعه شناسی دین محسوب می شود. در مواجهه با این پدیده ی نوظهور جمعی به طرفداری از این جنبش ها پرداخته و با عضویت در آن ها در صدد دست ...
15 صفحه اولماهیت فرهنگی و اجتماعی زبان در فلسفه های قاره ای و تحلیلی
اگرچه، نظام سازی، متافیزیک ستیزی و تاریخ گرایی، واگرایی دو حوزه بزرگ فلسفی، تحلیلی و قاره ای را سبب شده است، اما می توان زبان را دغدغه مشترک اندیشمندان معاصر این دو جریان دانست. زبانی که، شاخصه خصوصی بودن را وانهاده و درون مایه ای فرهنگی- اجتماعی به خود گرفته است. این در حالی است که حقیقت، با دعاوی تطابق و سازگاری، سر سازش نداشته و در قالب امری بین الاذهانی و برآمده از گفت و گو در دل سنن و فرهن...
full textتقسیم فلسفه معاصر به تحلیلی و قاره ای
اوایل قرن بیستم در زمانی که دیگر گرایش های فلسفی رو به رشد بودند، دو جریان فلسفی مهم پدید آمد و به سرعت بر فضای فکری حاکم شد: فلسفه تحلیلی و فلسفه قاره ای. برجستگی این دو سنت سبب شده است که فلسفه معاصر در معروفترین طبقه بندی، به تحلیلی- قاره ای تقسیم شود اما این تقسیم، مسائلی از این دست را پیش آورده است: آیا این تقسیم جامع و مانع است و می تواند همه گرایش های فلسفی معاصر را در بر بگیرد؟ چه ویژگی...
full textMy Resources
Save resource for easier access later
Journal title:
اشاراتجلد ۱، شماره ۲، صفحات ۷-۲۸
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023